|
حماسه مقدس در نگاه شهید مطهری(ره)
شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی در ادامه بحث نهضت حسینیاش اشاره میکند به اینکه حماسه امام حسین علیه السلام یک حماسه مقدس است که از دیگر وقایعی که در جهان اتفاق افتاده متمایز میشود. از همین رو برای حماسه مقدس مشخصاتی مطرح میکند:
((حماسه مقدس مشخصاتی دارد که عرض مىکنم، مشخصاتى که به موجب آنها دیگر ناپلئون و اسکندر نمىتوانند حماسه مقدس باشند. حماسه مقدس آن کسى است که روحش براى خود موج نمىزند، براى نژاد خود موج نمىزند، براى ملت خود موج نمىزند، براى قاره یا مملکت خود موج نمىزند؛ او اساساً چیزى را که نمىبیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را مىبیند و اگر خیلى کوچکش بکنیم باید بگوییم بشریت را مىبیند. این آیه قرآن یک آیه حماسى است: «قُلْ یا اهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا الى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ الَّا نَعْبُدَ الَّا اللَّهَ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ اللَّهِ»
اى اهل کتاب، اى کسانى که ادعاى مذهب دارید! بیایید با همدیگر یک سخن داشته باشیم، بیایید خودمان را فراموش کنیم و فقط عقیده را ببینیم، بیایید در راه یک عقیده خود را فراموش کنیم، بیایید یک سخن را ایده خودمان قرار بدهیم: «الَّا نَعْبُدَ الَّا اللَّهَ» جز خدا هیچ موجودى را قابل پرستش ندانیم، «وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ اللَّه» بیایید استثمار را ملغى کنیم، استعباد را ملغى کنیم، بشرپرستى را ملغى کنیم، عدل و مساوات را در میان بشریت بیاوریم. نگفت قوم من، قوم تو، با هم همدست شویم و پدر یک قوم دیگر را دربیاوریم؛ این حرفها نیست
پس یک جهت که این حماسه مقدس مىشود این است که هدفش مقدس و پاک و منزّه است؛ مثل خورشید عالمتاب است که بر همه مردم و بر همه جهانیان مىتابد .
دومین جهت تقدس این گونه قیامها و نهضتها این است که در شرایط خاصى که هیچ کس گمان نمىبرد قرار گرفتهاند؛ یعنى یکمرتبه در یک فضاى بسیاربسیار تاریک و ظلمانى یک شعله روشن مىشود، شعلهاى در یک ظلمت مطلق؛ فریاد عدالتى است در یک استبداد و ستم مطلق، جنبشى است در یک سکون و درحالى که همه ساکن و مرعوبند، کلام و سخنى است در یک خاموشى مرگبار به عنوان مثال نمرودى پیدا مىشود که یک مرد باقى نمىگذارد، و در همین زمان نهضت مقدس ابراهیم صورت مىگیرد: «انَّ ابْراهیمَ کانَ امَّةً قانِتاً» یا فرعونى پیدا مىشود و همان طورى که قرآن مىفرماید: «انَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِى الْأرْضِ وَجَعَلَ اهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ ابْنائَهُمْ وَ یَسْتَحْیى نِسائَهُمْ»
و در همین عصر موسایى پیدا مىشود. و یا در عصر بعثت خاتم الانبیاء که تمام دنیا در ظلمت و خاموشى و هرج و مرج و فساد فرو رفته است ناگهان فریاد «قولوا لا الهَ الَّا اللَّهُ تُفْلِحوا» بلند مىشود. دولت اموى است، تمام نیروها را به نفع خودش تجهیز کرده است حتى نیروى مذهب را، به این ترتیب که محدّثین از خدا بىخبر را استخدام کرده و به آنها پول مىدهد تا به نفع او حدیث جعل کنند. مىگویند یک عالم اموى گفته است: «انَّ الْحُسَیْنَ قُتِلَ بِسَیْفِ جَدِّهِ» حسین با شمشیر جدّش کشته شد، و منظور او این بوده است که حسین به حکم دین جدّش کشته شد. ولى من مىگویم این حرف به معنى دیگرى درست است و آن اینکه بنى امیّه توانسته بودند اسلام را آنچنان استثمار و استخدام و منحرف کنند که یک عده مردم از خدا بىخبر به عنوان جهاد و خدمت به اسلام، به جنگ حسین بیایند (وَ کُلٌّ یَتَقَرَّبونَ الَى اللَّهِ بِدَمِهِ) بعد از شهادت اباعبداللَّه به شکرانه این عمل چندین مسجد ساخته شد. ببینید ظلمت و تاریکى چقدر بوده است. آن وقت شعلهاى مانند شعله حسینى در یک چنین شرایطى پیدا مىشود، شرایطى که نوشتهاند اگر یک نفر مىخواست یک جمله درباره على علیه السلام روایت بکند مثلًا بگوید من از پیغمبر چنین چیزى را درباره على شنیدم یا مىخواهم فلان قضیه یا فلان خطبه را از على نقل بکنم، مىرفتند در صندوقخانهها، درها را از پشت مىبستند، بعد کسى که مىخواست جمله را نقل کند، طرف را قسمهاى مؤکّد مىداد که من به این شرط براى تو نقل مىکنم که آن را براى احدى نقل نکنى مگر براى کسى که به اندازه خودت قابل اعتماد باشد، و تو هم او را به همین اندازه قسم بدهى که براى شخص غیرقابل اعتماد نقل نکند.
این مطلب ادامه دارد...